تعارض محصول الزامی زندگی مشترک است. هنگامی که دو نفر، به عنوان یک زوج، باهم زندگی میکنند تعارض بروز خواهد کرد. به دلیل ماهیت تعامل زوج ها، اوقاتی پیش می آید که عدم توافق مشاهده می گردد یا نیازها برآورده نمی شوند. در نتیجه، همسران نسبت به یکدیگر احساس خشم، ناامیدی و نارضایتی می کنند (برنشتاین وبرنشتاین[۱] ، ۱۹۸۶؛ ترجمه سهرابی، ۱۳۸۲) یونگ ولانگ (۱۹۹۸به نقل از سعیدی وهمکاران، ۱۳۸۵) تعارض زناشویی را ناشی از واکنش نسبت به تفاوت های فردی می دانند وزمانی که آن قدر شدت یابد که احساس خشم ، خصومت، کینه، نفرت، حسادت و سوء رفتار کلامی و فیزیکی در روابط آنها حاکم شود و به حالات تخریب و ویرانگری درآید، نشان دهنده حالتی غیر عادی است. (قمری ،۱۳۸۸)
نوع اخیر شایع ترین نحوه بروز تعارض است و گواه آن آمار بالای طلاق در کشورهای غربی است، به طوری که شیوع آن به بیش از۵۰درصد می رسد(رایس[۲]، ۱۹۹۷؛ گلدنبرگ وگلدنبرگ[۳] ۱۹۹۸و۱۹۹۶ ؛ ویکس وترییت[۴]، ۲۰۰۱ ؛ دای[۵]، ۲۰۰۳ ؛ کریچلر[۶] و همکاران، ۲۰۰۱) یعنی از هر دو زوجی که برای اولین بار ازدواج می کنند یک زوج آن ها طلاق می گیرند که از مهمترین عوامل آن ناتوانی دو زوج در حل تعارض های زناشویی است. در کشور ما براساس آمارهای موجود میزان طلاق در سال های مختلف بین۱۱تا۱۶درصد در حال نوسان است که در کل حاکی از افزایش آن می باشد (سالنامه آماری جمهوری اسلامی، ۱۳۸۰) میزان طلاق از سال ۷۱تا ۸۲ در حال افزایش است.و نسبت طلاق به ازدواج در سال های مذکور در حال رشد می باشد. (فرحبخش وهمکاران، ۱۳۸۸) از نظر گلاسر[۷] و مالارکی (۱۹۹۳) تعارض زناشویی ناشی از عدم هماهنگی زن وشوهر در نوع نیازها وروش ارضای آن، خود محوری، اختلاف در خواسته ها، طرح های رفتاری ورفتارهای غیرمسئولانه نسبت به ارتباط زناشویی و ازدواج است. یونگ[۸] ولانگ (۱۹۹۸) تعارض زناشویی را ناشی از واکنش نسبت به تفاوت های فردی می دانند وزمانی که آن قدر شدت یابد که احساس خشم، خصومت، کینه ، نفرت، حسادت وسوءرفتار کلامی وفیزیکی در روابط آنها حاکم شودوبه حالات تخریب وویرانگری درآید، نشان دهنده حالتی غیرعادی است. از نظر رایس[۹] (۱۹۹۶) و پاترسون[۱۰]و ویس[۱۱] (۱۹۸۵) تعارض زناشویی عبارت است ازنوعی ارتباط زناشویی که در آن رفتارهای خشونت آمیز مثل توهین و سرزنش، انتقاد وحمله فیزیکی وجود دارد وزوجها در آن نسبت به یکدیگر احساس خصومت، کینه، نفرت، و خشم داشته وهریک عقیده دارد که همسرش انسان نامطلوب و ناسازگاری است که موجب رنجش وعذاب می گردد. (سعیدی وهمکاران ،۱۳۸۵) اگر تعارض حل نشود، به رشد خود ادامه می دهد. برای درک بهتر مراحل تعارض به شکل الف نگاه کنید، تعارض را می توان به صورت یک پیوستار از دامنه بحث درباره مسایل روزانه تا بحران ها در نظر گرفت. سه سطح پایینی در هرم تعارض، دلایل شایعی که افراد را در بحث وارتباط با هم قرار می دهد، مثل گفتگو درباره وقایع روزانه، بحث کردن درباره عقایدخود، بیان احساسات خود ونظیر آن نشان می دهد. این بحث ها عموما دارای سطح پایینی از تنش است وبرای هر نوع تصمیم گیری فشارکمی وجود دارد. باچهارسطح بعدی هرم، تنش افزایش می یابد ونیاز به تصمیم گیری به وجود می آیدوآگاهی از نیاز به تصمیم گیری مقدم بر تصمیم گیری است. اگرتصمیمی که باید گرفته شود، اتخاذ نشود، می تواند باعث ایجاد مشکلی شود که نیاز به حل دارد. اگر مشکل حل نشود، منجر به بحرانی می شود که حل آن دشوارتر می شود. (شیری، ۱۳۸۷)
۲-۶- فرایندهای مولد تعارض
۲-۶-۱- فقدان گفتگو
در یک رابطه صمیمی، عدم تبادل عقاید واحساسات، موقعیتی ویژه برای همسران ایجاد می کند که آنها مجبور می شوند به نوعی این خلأهای ارتباطی را پر کنند. اگرفقدان گفتگو ادامه یابد، اعتماد سرکوب شده وهر دو همسر ممکن است مظنون ودفاعی شوند(مارکمن و همکاران، ۲۰۰۱)
۲-۶-۲- فقدان رهبری مؤثر وتصمیم گیری
فقدان توافق در مورد این که چه کسی در مقام مسئولیت ورهبری است واین که کارها چگونه باید پیش بروند وانجام گیرند، می تواند منبع تعارض باشد. به عنوان مثال، اگرهمسری در یک رابطه انتظار تصمیم گیری مشارکتی را داشته باشد ودیگری فردی قدرت طلب باشد،حل تعارض ممکن است دشوار شود هنگامی که تعارضات بالا می گیرند، همسران مشغول کشمکش در مورد این مساله می شوند که قدرت چه کسی قرار است اعمال شود؟(مارکمن و همکاران، ۲۰۰۱) .
۲-۶-۳- تعارض های ارزشی
اگرهمسران نسبت به نظام ارزشی شان خشک ومتعصب باشند، تفاوت های موجود در نگرش ها، اعتقادات وانتظارات ممکن است باعث تداخل در تصمیم گیری مناسب شود. ارزش ها واعتقادات متفاوت، همسران را مستعد انتخاب اهداف یا روش های متفاوت برای نیل به اهداف مشابه، می کند واز آنجایی که هر هدف نیاز به سرمایه گذاری، وقت، تلاش و گاهی فداکاری دارد، همسران نمی توانند یک هدف را بدون تایید دیگری، دنبال کنند. (مارکمن وهمکاران، ۲۰۰۱) .
۲-۶-۴- عقاید متفاوت درباره نقش های جنسیتی
هنگامی که درک همسران از نقش خود وهمسرشان متفاوت باشد، ممکن است باعث ایجاد مشکلاتی شود. اگر مفاهیم و اسکیماهای زوجها از نقش های جنسیتی متفاوت باشد، ممکن است تعارض ایجاد شود. لازم است همسران برای افزایش درک وتحمل شان از تفاوت های موجود در اعتقادات شان، نقش های جنسیتی را مورد بحث قرار دهند (مارکمن وهمکاران ۲۰۰۱).
۲-۶-۵- زایندگی اندک
تکمیل وظایف ونیل به اهداف یک عنصر لازم در همه روابط است. هنگامی که وظایف انجام نمی شوند، همسران ممکن است ناکام وخشمگین شوند. نقش احساس مسئولیت زوجها در روابط زناشویی و حل تعارض آنها بسیار موثر است. (مارکمن و همکاران، ۲۰۰۱) .
۲-۶-۶- تغییرات و انتقالات
تغییر و تحول در روابط همسران غیرقابل اجتناب است. گرچه، نوع انسان ایمنی و الگوهای قابل پیش بینی برای ناشناخته ها را ترجیح می دهد. هنگامی که تغییرات ناگهانی و بدون پردازش افکار، احساسات و نیازها اتفاق می افتند ، ممکن است تعارض ایجاد شود. تغییرات ناگهانی ـ حتی اگر به نظر مثبت برسند ، مانند یک شغل بهتر ـ ممکن است در صورت عدم پردازش مناسب باعث اضطراب ، پریشان خاطری و گیجی شوند (مارکمن و همکاران ، ۲۰۰۱) .
۲-۶-۷- مسایل حل نشده گذشته
تا زمانی که مسایل حل نشده همسران مورد بحث قرار نگیرند و به طور شایسته روی آنها کار نشود ، به طور غیر قابل گریز، تاثیر منفی بر روابط می گذارند . بسیاری از همسران از بحث در مورد تعارض امتناع می کنند، زیرا خاطرات رنج آور تعارضات گذشته هنوز وجود دارد. این تجربیات گذشته بر زمان حال تحمیل می شوند. روابط ما با زوجها می تواند التیام بخش یا یادآور زخم های گذشته باشد. (مارکمن و همکاران، ۲۰۰۱)
۲-۷- رویکردهای حل تعارض
در رویکرد های مخرب حل تعارض، همسران مسایل قدیمی را پیش می کشند ، تنها احساسات منفی را بیان می کنند، اطلاعات انتخابی را عنوان می کنند، بر روی افراد، به جای مسایل تمرکز می کنند و بر تفاوت ها ـ با هدف به حداقل رساندن تغییر ، تاکید می کنند و اغلب برنده یا بازنده وجود دارد که این عوامل می تواند صمیمیت را کاهش دهد و بالعکس . در حل تعارض سازنده ، همسران بر مسایل حال به جای مسایل گذشته ، متمرکز می شوند ، هم احساسات منفی وهم احساسات مثبت را با یکدیگر در میان می گذارند اطلاعات را به شیوه ای باز عنوان می کنند ، هر کس مسولیت خودش را نسبت به مشکل می پذیرد و در جستجوی شباهت ها هستند و هر دو همسر برنده اند و در نتیجه صمیمیت افزایش می یابد و اعتماد پرورش می یابد . جدول ذیل روش های سازنده و مخرب حل تعارض را خلاصه کرده است . در ادامه بحث به سبک های مختلف حل تعارض و فواید و مضرات هریک خواهیم پرداخت. (اولسون و دیفرین ، ۲۰۰۱).
حوزه نگرانی | رویکرد سازنده | رویکرد مخرب |
مسایل | مسایل کنونی مشخص و تعریف می شوند. | مدام مسایل قدیمی ، مطرح می شوند. |
احساسات | هم احساسات منفی و هم مثبت عنوان می شود. | تنها احساسات منفی بیان می شود. |
اطلاعات | اطلاعات کامل و درست داده می شود . | اطلاعات انتخابی داده می شود. |
موضوع مورد تمرکز | تعارض به جای شخص بر مساله معطوف است . | تعارض به جای مساله به فرد معطوف است . |
سرزنش | می پذیرند که هر دو مقصرند و هرکس سهم خودش رادر مشکل می پذیرد. | دیگری رابرای مشکل سرزنش می کند. |
ادراک | بر شباهت ها متمرکز می شود. | بر تفاوت ها متمرکز می شود. |
تغییر | تغییر رابرای پیشگیری از رکود تسهیل می کند. | تغییر رابه حداقل می رساند و تعارض راافزایش می دهدو |
پیامد | هردوبرنده هستند. | یکی برنده و یکی بازنده ، یا هردو بازنده هستند. |
صمیمیت | حل تعارض صمیمیت را افزایش می دهد. | تشدید تعارض صمیمیت را کاهش می دهد. |
نگرش | اعتماد به رابطه و فرد مقابل وجود دارد. | سوءظن نسبت به رابطه و فرد مقابل وجود دارد. |
رویکردهای سازنده و مخرب حل تعارض(برگرفته از اولسون و دیفرین،۲۰۰۱)
۲-۸- سبک های حل تعارض
یادگیری چگونگی مقابله موثر با تعارض یکی از مهمترین گام های ایجاد روابط توانمند است. به دلیل این که حل تعارض بسیار حیاتی است ، بسیاری از درمان گران تلاش شان را بر درک و شرح رویکردهای سودمند و تشخیص موارد دارای پیامد منفی ، متمرکز کرده اند .
هر سبک تعارض شامل دو هدف تا حدودی متناقض است؛ نگرانی برای خود ونگرانی برای دیگری . نگرانی برای خود به وسیله میزان پرخاشگری فرد اندازه گیری می شود و نگرانی برای دیگری بر میزان مشارکت متمرکز می شود. این مدل حل تعارض ، ۵ سبک را مشخص می کند ؛ سبک رقابتی[۱۲]، سبک مشارکتی[۱۳]، سبک تواقفی[۱۴]، سبک اجتنابی و سبک انعطاف پذیر (کیلمن و توماس، ۱۹۷۵به نقل از اولسون، ۲۰۰۱) . همه ۵ سبک دارای فواید و مضراتی هستند.
۲-۸-۱- سبک رقابتی
افرادی که از سبک رقابتی حل تعارض استفاده می کنند، تمایل به پرخاشگری و عدم مشارکت دارند. منافع خودشان را به هزینه دیگری دنبال می کنند. افراد دارای این سبک با مقابله مستقیم و تلاش برای “برنده شدن”بدون انطباق اهداف وآرزوهای شان با اهداف و آرزوهای دیگران، کسب قدرت می کنند. “(ویلموت و هوکر ۱۹۹۸؛ ص ۴۱ به نقل از اولسون ، ۲۰۰۱) . یک سبک رقابتی برای رشد و پرورش صمیمیت سازنده نیست .
۲-۸-۲- سبک مشارکتی
افرادی که دارای این سبک حل تعارض اند ، برای رسیدن به اهداف شان بسیار قاطع عمل می کنند،اما میزان نگرانی آنها برای دیگران نیز زیاد است.( ویلموت و هوکر ۱۹۹۸، به نقل از اولسون ، ۲۰۰۱). مشارکت جویان ممکن است به خاطر روابط از پا درآیند ، زیرا انرژی زیادی برای حل تعارض می گذارند. مشکل دیگر این است که مشارکت جویان خوب ، افراد توانمندی هستند و گاهی از این توانمندی شان برای بازی دادن دیگران استفاده می کنند.
۲-۸-۳- سبک توافقی
افرادی که از این سبک استفاده می کنند (این افراد در نقطه میانه پرخاشگری و مشارکت قرار دارند . همان طور که در جدول آمده است) هر دو باید بخشی از ضرر را متحمل شوند و سهم خود را بپردازید “(ویلموت و هوکر ، ۱۹۹۸، به نقل از اولسون ، ۲۰۰۱) . سبک توافقی از سبک اجتنابی صریح تر است ، اما به اندازه سبک مشارکتی منجر به حل مسایل نمی شود . سبک توافقی نسبت به سبک مشارکتی ، کمتر وقت گیر است و گزینه تساوی را برای هر دو نفر تشویق می کند. نقطه ضعف سبک توافقی این است که برای حل تعارض “فرمول های “ساده ای ارایه می دهد که ممکن است بهترین راه حل برای همه مشکلات نباشد.
۲-۸-۴- سبک اجتنابی
رفتارهای منفعلانه و غیر صریح ، مشخصه “سبک اجتنابی” در حل تعارض است. اجتناب کنندگان نه پی گیر نگرانی های دیگران هستند.آنها از زیر بار مساله با تغییر موضوع یا کناره گیری از آن شانه خالی می کنند. سبک اجتنابی دارای فواید معینی است، به اجتناب گر فرصت می دهد تا در مورد این که آیا چیز خوبی از ادامه بحث بیرون می آید و یا این که آیا دیگری می تواند موقعیت را بهتر اداره کند، بیندیشد. این سبک دارای مضراتی نیز هست که به قرار زیرند: این پیام را می رساند که اجتناب گر به اندازه کافی به مقابله با مشکل اهمیتی نمی دهد؛ مشکل را زیر خاکستر پنهان می کند ؛ و این عقیده را تقویت می کند که تعارض بد است و باید به هر قیمتی که شده از آن امتناع کرد.سبک اجتنابی معمولا موقعیت را برای تعارض بیشتر تسهیل می کند (ویلموت و هوکر ، ۱۹۹۸ به نقل از اولسون، ۲۰۰۱) .
۲-۸-۵- سبک انعطاف پذیر
رفتار غیر صریح و مشارکتی ، مشخص کننده این سبک است . افراد دارای این سبک نگرانی های شخصی شان را جهت ارضای خواسته ها و نیاز های دیگران ، کنار می گذارند . این افراد به تعارض با تسلیم شدن و منطقی بودن پاسخ می گویند که هر دو سودمند است ، مضراتی نیز برای این سبک وجود دارد، این سبک گزینه های خلاق را کاهش می دهد زیرا گفتگوی حقیقی را قربانی می کند.
هیچ یک از سبک های حل تعارض به طور طبیعی بر دیگری برتری ندارند (ویلموت، هوکر ، ۱۹۹۸به نقل از اولسون، ۲۰۰۱) . هریک در موقعیت های معین ونزد افراد مختلف دارای فواید ومضراتی است . به طور آشکار ، هیچ راه ساده و سهلی جهت حل تعارضات انسانی وجود ندارد. با هر موقعیت باید با رویکردی محتاط و مآل اندیشانه ، برخورد کرد . افراد دارای تعارض باید به بسیاری از عوامل توجه کنند که شامل شخصیت افراد درگیر ، ارزش های بحث و سطح سرمایه گذاری هر فرد برای تداوم رابطه می باشد.
۲-۹- تکنیک حل تعارض
گلاسر در کتاب تئوری انتخاب آورده است، یکی از راه های استفاده از تئوری انتخاب در حل مشکلات زناشویی این است که رابطۀ زناشویی(یا هر رابطۀ دیگری) را درون دایرۀ بزرگی که من آن را دایرۀ حل می نامم تجسم کنید. در این دایره، سه چیز وجود دارد: زن، شوهر و خود ازدواج. شما بر اساس تفاوت قوت نیازتان، مواضع مستحکمی اتخاذ کرده اید ولی این مواضع آنقدر مستحکم نیستند که نخواهید وارد دایرۀ حل شوید. وقتی قبول می کنید وارد دایرۀ حل شوید، قبول کرده اید که زندگی مشترک و ازدواج تان از خواسته های فردی شما مهم تر است. درضمن هر دو نفرتان با تئوری انتخاب آشنا هستید. شما می دانید که اگر به یکدیگر زور بگویید، ممکن است شخص ضعیف تر از دایرۀ حل بیرون بیفتد یا خودش بخواهد از این دایره خارج شود. تا وقتی در این دایره قرار ندارید حق مذاکره ندارید و فقط می توانید با هم جرو بحث کنید.
شما به این دلیل وارد این دایره شده اید که وقتی یک نفر یا هر دو نفرتان بیرون از آن هستید، مشکلات زناشویی شما لاینحل می مانند. زندگی مشترک شما مجروح شده و خونریزی دارد.البته این جراحت مرگبار نیست ولی آنقدر ادامه می یابد تا یک نفر از شما یا هر دو نفرتان از این دایره خارج شوید.
زن و شوهری که با تئوری انتخاب آشنا هستند یکدیگر را مجبور نمی کنند کاری را که دوست ندارند انجام بدهند. آنها صرف نظر از شدت اختلاف نظر خود باید در این دایره بمانند و در مورد تفاوت و اختلاف خود مذاکره کنند. در این دایره، طرفین نظر خود را در مورد کارهایی که به نفع زندگی مشترک آنهاست بازگو می کنند. آنها باید در محدودۀ این دایره با یکدیگر مصالحه کنند. این ترفند ساده می تواند شانس دوباره ای به هر ازدواج بدهد. اگر یکی از طرفین یا هر دو نفر آنها از این دایره بیرون بمانند، کنترل بیرونی براوضاع مسلط خواهد شد. وارد دایرۀ حل شوید و به جای طرح خواسته های خود در مورد چیزهایی که می خواهید به یکدیگر بدهید، حرف بزنید. فراموش نکنید که ما فقط می توانیم رفتار خود را کنترل کنیم، پس فقط باید دربارۀ کارهایی که می خواهید انجام بدهید حرف بزنید نه دربارۀ کارهایی که از طرف مقابلتان انتظار دارید انجام بدهد.
بهترین ازدواج، ازدواجی است که در آن نیاز زن و شوهر به بقا در حد متوسط، نیازشان به عشق و تعلق خاطر زیاد، نیازشان به قدرت و آزادی کم و نیازشان به تفریح زیاد باشد.هر گونه تغییری در این الگوی کمیاب، مذاکره را ضروری می سازد. هر فردی رابطه و همسر آرمانی خود را با رابطه ای که در آن وارد می شود، مقایسه می کند.اگر دنبال کنترل بیرونی باشد، در رابطۀ آرمانی به دنبال این است که دیگران چه کاری می توانند برایش انجام دهند. نیازهای اساسی شما زیربنای تقریباً تمام اعمال و افکارتان است، بخش قابل توجهی از صحبت های شما حول این نیازها می چرخد(گلاسر،۱۳۸۴).
۲-۱۰- طلاق
طلاق یکی از آسیب های اجتماعی است که در چند دهه اخیر در اکثر کشورهای جهان رشدی روز افزون داشته است. تردیدی نیست طلاق یکی از دشوارترین تجربیات در زندگی بزرگسالی است ،هم از نظر اجتماعی هم از نظر عاطفی (ژوبرت و گای ۱۳۸۲) مطالعات بسیاری برای شناسایی علل،فراوانی پیامدهای طلاق وروش های مقابله ای برای کاهش فراوانی وتاثیرات آن انجام پذیرفته است و نتایج حاکی از آن است که استقلال مالی و اجتماعی زنان، افزایش سطوح مشارکت در نیروی کار برای زنان و کاهش آن برای مردان و تجارب افراد از روابط خودشان و طلاق والدین شان همگی در کاهش مشاهده شده در نرخ ازدواج و تمایل به باروری موثرند. علاوه بر تمایل رو به کاهش به ازدواج و باروری تعداد طلاق هایی که در کشورهای غربی به وقوع می پیوندند نگران کننده است و مطالعات زیادی برای شناسایی عوامل علل و پیشگویی کننده و یا عواملی که موثرند در نارضایتی و بی ثباتی ازدواج و ارتباطات انجام شده است(بارکر،۱۹۹۹) .
هالفورد (۱۳۸۴) به نقل از گیلبرت ، لاتون و مونیر(۱۹۹۲) اظهار داشتند که در حدود ۵۵ درصد از ازدواج ها در ایالات متحده امریکا، ۴۲ درصد در انگلیس و ۳۷ درصد در آلمان به طلاق منجر می شود موسسه گالوپ نیز در نظر سنجی خود در سال (۱۹۸۹) اعلام داشته در بین افرادی که رضایت زناشویی بالایی را مطرح کرده اند،۴۰ درصد گزارش شده که گاهی به ترک همسرشان نیز فکر کرده اند (هالفورد ، ۱۳۸۴) .
اداره سرشماری ایالات متحده آمریکا(۲۰۰۲) ، اداره آمار استرالیا (۲۰۰۱) مکدونالد(۱۹۹۵) نرخ طلاق برای ازدواج های اول را در حدود ۴۰ تا ۴۵ درصد در آمریکا، بریتانیا و استرالیا و حدود ۳۵ درصد در آلمان گزارش نموده اند . اطلاعات پیرامون زوج های ازدواج نکرده به نسبت زوج هایی که با ازدواج رسمی بسیار محدودتر است اما چنین به ذهن می رسد که نرخ مشکلات ارتباطی و جدایی اساسا برای زوج هایی بدون ازدواج رسمی بیشتر از ازدواج کرده است (هالفورد، ۲۰۰۵)
پیامدهای منفی شدیدی جدایی و طلاق بر روی سلامت ذهن و روان هر دو زوج دارد که در بردارنده ریسک فراینده آسیب شناختی روانی است مانند: افزایش تعداد تصادفات اتومبیل و افزایش شیوع و وقوع بیماریهای فیزیکی ، خودکشی ، خشونت ، قتل ، اختلال در سیستم ایمنی بدن و افزایش مرگ و میر بر اثر امراض در بچه ها ونیز بااسترس ها ، تعارضات و آشفتگی های ازدواج پیوند داردوهمچنین با افسردگی ، انزوا طلبی ، ارتباطات اجتماعی کم ، مشکلات بهداشتی و عملکرد آموزشی ضعیف و انواع مشکلات رفتاری مرتبط با آن (جان گاتمن ، ۱۹۹۸) .
گاتمن و لوینسون در پژوهشی پیرامون رکورد یابی (زمانبندی) طلاق به دو دوره بحرانی در ابقاء ازدواج اشاره نموده اند :
هفت سال اول ازدواج ، دورانی که نیمی از طلاق های ثبت شده طی آن دوره زمانی به وقوع پیوسته.
دورانی که اولین فرزند به سن چهارده سالگی می رسد .
این دوره به عنوان پایین ترین نقاط رضایتمندی زناشویی در مسیر زندگی لحاظ شده اند . زوجینی که در اوایل ازدواج درگیر تعارضات منفی بوده اند احتمال بیشتری می رود که ازدواجشان زودتر به طلاق منتج شود (گاتمن،۲۰۰۶) داوو(۲۰۰۳) میتوان گفت نرخ بالای طلاق در برخی از ایالات متحده آمریکا به قدری نگران کننده است که قوانینی برای انجام مشاوره های قبل از ازدواج پیشنهاد شده است . پژوهش انجام شده در میان زوجین نظامی توسط سیلیمن ، بل،اشکوم و رسنیک(۱۹۹۸) نشان داده کسانی که مشاوره قبل از ازدواج رضایت بخشی داشته اند ، رضایت زناشویی بالاتری را در آینده تجربه می کنند(هافستتلر، ۲۰۰۴) .
آمار طلاق که معتبرترین شاخص آشفتگی ازدواج است (هالفورد ،۱۳۸۴) مبین آن است که رضایت زناشویی به آسانی قابل دستیابی نیست (رزن گراندن و همکاران ،۲۰۰۴) در همان هفته ها و ماه های اول ازدواج عدم توافق هایی جدی و مکرر رخ می دهد که چنانچه حل نگردند می توانند رضایت و ثبات خانواده را تهدید کنند (تالمن و هسیا ، ۲۰۰۴) البته طلاق نمی توانند به عنوان تنها شاخص ازدواج نامطلوب در نظر گرفته شود ، احتمالا تعداد زن و شوهرهای که زندگی مشترک شادی ندارند ولی طلاق نمی گیرند ، بیش از گروه دیگر است(گلاسر ، ۱۳۸۴) در بسیاری از ازدواج های ناموفق که همسران به دلایل گوناگون طلاق نمی گیرند (گریف و مالهرب، ۲۰۰۱) .
در فرهنگ ایرانی نیز پیوند زناشویی به خصوص در خانواده های سنتی نسبت به بسیاری از فرهنگ های دیگر مستحکم تر است و تعداد محدودی از ناسازگاری های زناشویی به جدایی خاتمه می یابند. در بسیاری از موارد زوج ها با وجود اختلافات و ناسازگاری اساسی باز هم به زندگی مشترک ادامه می دهند و بهترین سالهای زندگی خود را به علت عدم آشنایی با مهارتهای رفتاری و عدم شناخت کافی از خود و همسر با ناکامی سپری می کنند . طغیانی به نقل از پژوهش احمدی (۱۳۸۲) آورده که حدود ۳۰ درصد زوجین ایرانی دارای نارضایتی زناشویی تشخیص داده شده اند (طغیانی ، ۱۳۸۴) که بسیاری از آنان این نارضایتی را با خود تا پایان عمر دارند و از پیامدهای آن رنج فراوانی را متحمل می شوند.
آگاهی از این که برخی از الگوها وتعاملات زناشویی جزء همان فرایندی هایی است که زوجین را به سمت طلاق سوق می دهد و آگاهی از نحوه تغییر دادن وارونه کردن آنها به زوجین کمک خواهد کرد تا از جدایی جلوگیری کنند(گاتمن ، ۱۳۷۷) .
گاتمن و همکارانش در پژوهشی که در سال (۱۹۸۳) بر روی ۷۹ زوج ازدواج کرده انجام دادند دریافتند که تعدادی زوج نیز با ازدواج هایی واقعا خوب وجود دارند ، کسانی که به عشق می رسند ، همدیگر را می فهمند و دوست دارند و همچنان عشق همنشینانه آن ها باقی می ماند و حتی رشد هم می کند او استناد می کند به نظر دکتر استنبرگ که عشق مجبور به کاهیدن نیست و خرسند کننده تر آن است که رشد نماید و شکوفا گردد (گاتمن ، ۱۹۸۳) لیکن چگونگی بدست آوردن صمیمیت از دست رفته مستلزم خواستن و تلاش است. (گلاسر، ۱۳۸۴) .
گاتمن طی تحقیقی (۱۹۹۴) نتیجه گرفت که توانایی زوجین برای رفع تعارضاتی که در هر رابطه ای اجتناب ناپذیرند ، موجب پایداری ازدواج هستند و رمز آن هم در ایجاد تعادل میان رفتارهای مثبت و منفی است . وقتی نرخ رفتارهای مثبت به نسبت رفتارهای منفی ۵ به ۱ باشد ثبات زناشویی بیشتر خواهد شد.